اسلام گرایی
مسیری پر از سنگلاخ به سوی …
♦ مجید محمدی | شنبه, ۱م بهمن, ۱۳۹۰دو نوع پاسخ به یک مشکل: لیبرالیسم آنها و اسلامگرایی اینها
نتایج انتخابات در تونس، مصر و مراکش در سال ۲۰۱۱ پس از امواج دمکراسی خواهی در جهان عرب بسیاری از آزدایخواهان دمکرات در جهان را نگران ساخته است، از آن جهت که در انتخابات در این کشورها عموما این اسلامگرایان (از جنس اخوان المسلمین و سلفیها) هستند که اکثریت را به دست می آورند و نه نیروهای سکولار و لیبرال. این مطلب می خواهد به آنها بگوید که “نگران نباشید، مردم پس از مدتی به سر عقل خواهند آمد.”
شکافها و شورشها
وضعیت امروز کشورهای خاورمیانه از حیث نهادهای اجتماعی، تضاد میان اقشار، ساختار روابط اجتماعی و تربیت مدنی بسیار شبیه به نیمهی اول قرن هجدهم در اروپاست. مورخان اجتماعی این دوره از تاریخ اروپا به ما می گویند که در دهه های ۱۸۲۰ تا ۱۸۵۰، اروپا وضعیتی بسیار شبیه به وضعیت امروز دنیای عرب داشت. در این دوره کشورهای اروپایی شاهد شورشهای مسری از یک کشور به کشوری دیگر بودند. مردم مستاصل در این کشورها علی رغم تفاوتهای جغرافیایی و اقتصادی و اشتراک اندک، خواستههای خود را در قالب یک ایدئولوژی می ریختند: لیبرالیسم. این ایده از انقلابهای امریکا، فرانسه، لهستان و هلند می آمد. در دههی ۱۸۲۰ اسپانیا، یونان، ایتالیا و پرتغال شاهد انقلابهای لیبرال بودند. در ۱۸۳۰، انقلاب به سرنگونی رژیم سلطنتی بوربنها در فرانسه منجر شد. شورشها بعدا به بلژیک، سوئیس، آلمان، لهستان و برخی از مناطق ایتالیای امروز کشانده شد.
شکاف سیاسی اصلی در آن دوره، شکاف میان پادشاهان و اشراف بود و انقلابها نیز خط فاصلی میان سلطنت، اشراف و کلیسا از یک سو و طبقات تجاری و زمینداران کوچک از سوی دیگر کشیدند. راه حل لیبرالی در این دوره برای مشکلاتی مثل مالیات زیاده از حد، فساد، جنگهای طولانی مدت، و ورشکستگی خزانه، بسط آزادیها بود. به همین دلیل سرکوب لیبرالیسم هدف اصلی دولتهایی مثل اتریش، روسیه و پروس بود. (نگاه کنید به کتاب برخورد ایدهها در سیاست جهانی: شبکههای فراملی، دولت ها و تغییر رژیم، ۱۵۱۰ – ۲۰۱۰، اثر جان ام. اُوِن)
شکافهای میان دولت و مردم، طبقهی برخوردار و طبقهی متوسط و فقیر، و کشاورزان و تجار در کشورهای عربی امروز نیز فعال هستند، اما “آزادیِ بیشتر” تنها راه حل پر کردن این شکافها در میان بسیاری از نیروهای سیاسی آنها تلقی نمی شود. همین موضوع، بهار عربی را از جنبشهای قرن هجدهمی اروپا متمایز می سازد.
آزادی، دوای همهی دردها
دمیدن بخشی از اسلامگرایان به شیپور دشمنی ایدئولوژیک با غرب که امروز نماد لیبرالیسم است، کارنامهی دولتهای مستبدی که سیاست های خود را غربی/لیبرالی معرفی می کردهاند و عقب ماندگی تاریخی مسلمانان که به نادرستی به گردن دیگران (غربیها) انداخته می شود بخش قابل توجهی از مردم کشورهای خاورمیانه را بدین سو رانده است که به جای آزادیخواهی، به هویت اسلامی خود برای نجات از مشکلات موجود تمسک کنند. دوای استبداد و فلاکت، آزادی هر چه بیشتر است و نه بر سر کار آوردن کسانی که می خواهند به بهانههای دیگر (مثل شریعت یا هویت) آن را محدود کنند. اسلامگرایان و مخاطبان آنها دههها از درک این موضوع فاصله دارند مگر آن که یک دوره تحت حکومت اسلامگرایانی از جنس حاکمان ایران امروز قرار گیرند.
از ایدئولوژیهای چپ به اسلامگرایی
همانطور که مردم خاورمیانه از توهم مارکسیسم و ناصریسم و بعثیسم به عنوان ناجی خود به تدریج گذشتند از توهم اسلامیزم و سلفی گری نیز به عنوان عامل رستگاری دنیوی رهایی خواهند یافت به شرطی که اسلامگرایان مثل ایران فرصت پیدا کنند بلایی به سر مردم بیاورند که خواستار بازگشت به عصر غار نشینی شوند. در نیمهی دوم قرن بیستم، رکود اقتصادی، کسری بودجه و افزایش قرضه، فساد گسترده و افزایش شکاف طبقاتی موجب بدبینی مردم به دول اقتدارگرای حاکم شد. یک دهه فرصت به اسلامگرایان برای حکومت نشان خواهد داد که اسلامگرایان کارنامهی سیاه تری در برخورد با مسائل فوق خواهند داشت بالاخص اگر قدرت مطلقه را در دست داشته باشند. تجربهی ایران موید این نکته است.
اسلامگراییهای نفتی و غیر نفتی
اسلامگرایی شیعهی ایرانی و وهابی سعودی از ابتدای به دست گرفتن قدرت دیگر کاری با جامعه و مردم نداشت چون با درآمد نفت می توانست همهی چالهها را پر کند (بدون اخذ جدی مالیات از بازاریان و صاحبان سرمایه و قدرت) و در روز مبادا نیز با اتکا به خرید بخش از فقرا و استخدام اوباش معترضان را سرکوب کند. اما در تونس و مصر بر خلاف لیبی چنین کاری غیر ممکن است. اسلامگرایان اگر در مصر بخواهند دریا را اسلامی کنند و شرابخانه ها را ببندند و حجاب را اجباری کنند (به جای رسیدگی به معضلاتی مثل عدم دسترسی ۴۰ میلیون مصری به آب سالم یا بیکاری جوانان) سالانه میلیاردها دلار درآمد را از دست می دهند (حدود یک دهم تولید ناخالص داخلی) و همان مردمی که به آنها رای دادهاند از آنها برخواهند گشت. اسلامگرایی غیر نفتی نمی تواند بدون تضمین شکست خود در کوتاه مدت آرمانهایش را اجرایی کند. اما اسلامگرایی نفتی اصولا سرنوشتی غیر از استبداد و تمامیت طلبی ندارد.
دو مسیر قابل تصور
چالش بزرگ سیاسی در کوتاه و میان مدت در خاورمیانه نه میان عرفگرایان و اسلامگرایان بلکه میان اسلامگرایان استحاله شده در فرایند سیاسی (اصلاح طلبان و مردمسالاران) و اسلامگرایان اقتدارگرا و تمامیت خواه خواهد بود. سکولاریسم در ترکیه به اسلامگرایان اصلاح طلب فرصت تشکیل دولت داد اما میزان احتمال وقوع این امر در مصر و لیبی و یمن پس از سقوط دولتهای سکولار استبدادی در ان کشورها چندان روشن نیست. آنها ممکن است در یک دوره میان مدل جمهوری اسلامی ایران و ترکیه معلق بمانند یا به مدل ایران نزدیک شوند و از آن در عرصهی عمل درس بگیرند یا از آغاز به سراغ مدل ایران نروند و مسیر سکولار ترکیه را در پیش بگیرند.
مهم ترین خطر اسلامگرایان در فرایند سیاسی
مخاطرهی بزرگ روی کار آمدن اسلامگرایان آن است که این گروهها با انتخابات بر سر کار می آیند اما با انتخابات قابل برکناری نیستند. مردم پس از یکی دو دهه گوش فرا دادن به شعارهای مذهبی و وعدههای بهشت از خواب بیدار می شوند اما اسلامگرایان که به تدریج هستههای اصلی قدرت (قوای قهریه، دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی) را از آن خویش ساختهاند تن به انتخابات آزادی که در آن احتمال رای آوردن رقیب باشد نخواهند داد.
این تصور که “ما سوسیالیستها، ناسیونالیستها، چپیها، سکولارها و حکومت نظامیان را آزمودهایم و همه در پیش بردن مصر شکست خوردهاند؛ پس شاید این بار موقع امتحان اسلامگراها باشد؛ اگر آنها شکست بخورند همه دفعه بعد علیه آنها رای خواهیم داد” (گفتههای یک راننده تاکسی مصری به خبرنگار بی بی سی، انجم غنم، بی بی سی فارسی، ۲۰ دی ۱۳۹۰) از آن جهت خام و بیش از حد خوشبینانه است که اسلامگرایان پس از رسیدن به قدرت از نردبام دمکراسی با همان نردبام قابل پایین کشیده شدن نیستند.
روی کار آمدن اسلامگرایان از جهت در گیر کردن آنها در فرایند سیاسی به جای روی آوردن به ترور و خشونت و نیز توهم زدایی باورمندان در کوتاه مدت و میان مدت ممکن است در کنار سرکوب و نقض حقوق بسیاری از افراد اثرات مثبتی نیز داشته باشد اما این خطر وجود دارد که آنها با اقتدارگرایی و تمامیت خواهی نهفته در باورهایشان حکومتی استبدادی و انحصاری ایجاد کنند و قدرت را از رقبا با زور و ارعاب بستانند.
مسیری پر از سنگلاخ به سوی ...,
حرف های جناب محمدی فقط در مورد اسلام گراها صدق پیدا نمی کند در مورد غیر مذهبی ها هم صادق است که مثال هایش هم کم نیست هیچ کشور و جامعه ای با با تک نسخه آزادی خواهی صرف یا اسلام گرایی صرف یا هر رفتار افراط گرایانه ای در انتخاب تنها یک روش به توسعه نمی رسد توسعه یک پکیج و مجموعه ای از سیاست های منسجم و به هم پیوسته سیاسی اجتماعی فرهنگی و اقتصادی ست که حاصل تجربه تاریخی هر کشور یا منطقه است کسانی که دنبال از بین بردن اسلام در کشورهای اسلامی هستند همان قدر اشتباه می کنند که حکومت ایران در یک دست کردن شیوه زندگی مردم در ضمن بین فقه در اهل سنت و حتی تفاوت های چهار مذهب اصلی ان و فرقه های متفاوت شیعه تفاوت هایی وجود دارد کسانی که راجع به تبدیل شدن کشورهای عربی به ایران دیگر صحبت می کنند بهتر است تحقیقات و مطالعات بیشتری درباره جریانات فعال سیاسی و فرهنگی آنها بکنند و بعد اظهار نظر کنند تا حرف های انها تا این حدخام به نظر نیاید این نردبان فقط به مذاق اسلام گراها خوش نمی آید نبود نظام حقوقی مناسب و ضمانت اجرای آن هر کسی را به فکر برداشتن این نردبان از زیر پای رقیب می اندازد و اسلاگرا سکولار سوسیالیست و.. ندارد
دانشجوی ارشد علوم سیاسی